ننه این سی.دی خام را کجا گذاشتی؟
از مجلس آمدند برای بررسیاش
قربان تو؛ مادر رجب
فرزندم رجب
تلفن این آقا مشایی را داری بروم یک وامی بگیرم و نمایشگاه بگذارم؟
قربان تو؛ مادر رجب
ننه به من هم زنگ زدند برای مناظره
بروم یا نروم؟
قربان تو؛ مادر رجب
آگهيهاي مادر رجب براي فرزندش رجب، كه آنها را در روزنامه اعتماد ملي و ایراندخت چاپ ميكند (چاپ میکردم ننه!)
فرزندم رجب
فرزندم رجب
هولدن کالفید هم مثل تو برای من عزیز بود ننه
حالا که آقای سلینجر، همدم تنهاییهای من، مرده است
تو و هولدن کالفید مراقب هم باشید ننه
قربان تو؛ مادر رجب
فرزندم رجب
همینطوری دارند مجوز میدهند ننه
آن فیلم عروسی من و بابات را بیاور
میخواهم ببرم در جشنواره شرکت کنم
قربان تو؛ مادر رجب
فرزندم رجب
و همهی فرزندانم
آگهیهای من از این به بعد در مجلهی "ایراندخت"
منتشر میشود
قربان شما؛ مادر رجب
فرزندم رجب
"همهچی آرومه همهچی آرومه"
این ترانه را شنیدی ننه؟
خیلی قشنگ است اما، میخواستم بگویم آنجای آدم دروغگو
قربان تو؛ مادر رجب