۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه

آگهی‌های 10 بهمن

فرزندم رجب

ننه این سی.دی خام را کجا گذاشتی؟
از مجلس آمدند برای بررسی‌اش

قربان تو؛ مادر رجب






فرزندم رجب

چندتا عکس با موبایل از تشت لباس‌ها گرفتم
تلفن این آقا مشایی را داری بروم یک وامی بگیرم و نمایشگاه بگذارم؟

قربان تو؛ مادر رجب






فرزندم رجب

ننه به من هم زنگ زدند برای مناظره
بروم یا نروم؟

قربان تو؛ مادر رجب


 

۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه

آگهی مخصوص هولدن کالفید


فرزندم رجب


هولدن کالفید هم مثل تو برای من عزیز بود ننه

حالا که آقای سلینجر، همدم تنهایی‌های من، مرده است

تو و هولدن کالفید مراقب هم باشید ننه


قربان تو؛ مادر رجب

۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

آگهی‌های 4 بهمن


فرزندم رجب

کف خیابان چه‌کار می‌کنی ننه؟
بیا این‌ورتر

قربان تو؛ مادر رجب






 


فرزندم رجب

همین‌طوری دارند مجوز می‌دهند ننه
آن فیلم عروسی من و بابات را بیاور
می‌خواهم ببرم در جشنواره شرکت کنم


قربان تو؛ مادر رجب





قرزندم رجب

یک کیلو تخمه بخر
آخر شب می‌خواهم بنشینم مناظره ببینم ننه

قربان تو؛ مادر رجب

۱۳۸۸ دی ۲۹, سه‌شنبه

۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه

آگهی 26 دی

 


فرزندم رجب
و همه‌ی فرزندانم

آگهی‌های من از این به بعد در مجله‌ی "ایران‌دخت"
منتشر می‌شود


قربان شما؛ مادر رجب

۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

آگهی 20 دی

 


فرزندم رجب


 


"همه‌چی آرومه همه‌چی آرومه"


این ترانه را شنیدی ننه؟


خیلی قشنگ است اما، می‌خواستم بگویم آنجای آدم دروغگو


 


قربان تو؛ مادر رجب