۱۳۸۸ دی ۷, دوشنبه

آگهی 7 دی

 


فرزندم رجب


 


این تیرها مگر قرار نبود مشقی باشد ننه؟


 


قربان تو؛ مادر رجب


 







 


فرزندم رجب


 


از صدا افتاده دیگه تار و کمونچه


مرده می‌برن کوچه به کوچه ننه.


 


قربان تو؛ مادر رجب


 







 


فرزندم رجب


 


از دردی که تو می‌کشی


من گاز اشک‌آور نزده


اشکم در آمده است ننه.


 


قربان تو؛ مادر رجب

۱۳۸۸ دی ۵, شنبه

۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

آگهی 2 دی

 


فرزندم رجب


 


یک شب یلدای سرد داشتم من


لابد در آن چاردیواری تنگ و سرد


برای تو هر شبش یلداست ننه


 


قربان تو؛ مادر رجب

۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه

نقاشی رسیده



 


اثر بالا متعلق است به شهریار نمی‌دانم چند ساله از اینجا که برای رجب و مادرش فرستاده است. قربانت بروم ننه.


.


فرزندم رجب


 


به این نقاشی نمره‌ی چند می‌دهی ننه؟


نظرت در کل چیست ننه؟


 


قربان تو؛ مادر رجب

۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

آگهی 16 آذر

 


فرزندم رجب


 


برای بزرگداشت روز دانشجو


از این‌ور خیابان دوانیدنم آن‌ور


از آن‌ور هلانیدنم این‌ور ننه.


 


قربان تو؛ مادر رجب


 

۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه

آگهی 9 آذر

 


فرزندم رجب


 


یار دبستانی من، فرزندم


حک شده اسم من تو، رو تن این تخته‌سیاه ننه؟


 


قربان تو؛ مادر رجب


 

۱۳۸۸ آذر ۳, سه‌شنبه

۱۳۸۸ آبان ۲۹, جمعه

۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

آگهی 24 آبان

 


فرزندم رجب


 


یک شعر شکلات شور گفته برای تو...


یک شعر هم احسان برات‌پور؛


دور از تو هر چه بغض گلوی مرا فشرد
ای مادر رجب ، رجب از دوری تو مرد

در ازدحام سبز خیابان انقلاب
خود را به چار میخ چلیپای شک سپرد
 


از خوشحالی و این‌که این همه به فکر تو هستند دوستانت، اشکم درآمد ننه.


 


قربان تو؛ مادر رجب


 

۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه

دعوت به همکاری!

 


فرزندان خوبم


دوستان رجب!


من یک مادر رجب تنها بیشتر نیستم که. می‌ترسم کاری راه بیندازم و به خاطر چشم ضعیفم و انگشت‌های پیرم نتوانم آن را به پایان برسانم. برای همین از شما کمک می‌طلبم. برای راه‌اندازی باشگاه طرفداران "مادر رجب" یا "فرزندم رجب" چه پیشنهادی دارید؟


- تاسیس یک وبلاگ مستقل


- لینک طرفداران در همین صفحه


- و...


و چه پیشنهاداتی برای فعال بودن و پویا بودن این باشگاه دارید؟


...


لطفا نظرات خود را به صورت کامنت منتشر شد.


لطفا تعارف نکنید.


لطفا از فکرهای تازه و کاربردی خود من را محروم نسازید.


لطفا بگویید آیا دوست دارید در این باشگاه به من یک کمی کمک کنید، چطور؟


...


قربان شما؛ مادر رجب

۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

آگهی 17 آبان

 


فرزندم رجب


و باقی فرزندانم!


 


من فیل‌ام یاد هندستون کرده ننه!


می‌خواهم باشگاه طرفداران ننه رجب را راه بیندازم


و لینک یا ایمیل‌شان را بگذارم همین بغل که هی به هم پز بدهیم


اگر من را دوست دارید


یا دوستی دارید که من را دوست دارد


یا دوست دارید که با کسی که من را دوست دارد دوست شوید


یا هر چی یک حرکتی بکنید...


رجبم بیاد کیف می‌کند حتما


 


قربان همه‌تان؛ مادر رجب


+


ستاد حمایت‌های خودجوش و مردمی فرزندم رجب!


 

۱۳۸۸ آبان ۱۵, جمعه

۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

آگهی 8 آبان

 


فرزندم رجب


 


از خوشحالی دارم اشک می‌ریزم ننه


محمد قوچانی آزاد شد


تو کی برمی‌گردی مادر


 


قربان تو؛ مادر رجب

۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه

۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه

۱۳۸۸ مهر ۵, یکشنبه

آگهی 5 مهر

 


فرزندم رجب


 


دارم می‌روم جلوی دانشگاه


نمی‌خواهم شعار بدهم، می‌خواهم کتاب بخرم


 


قربان تو؛ مادر رجب

۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه

۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه

۱۳۸۸ شهریور ۱۲, پنجشنبه

آگهی 12 شهریور

 


فرزندم رجب


 


از این‌ور تریلی پول و طلا می‌رود بیرون


از اون‌ور کشتی دزدهای دریایی می‌آید داخل ننه.


اصلا معلوم است جریان چیست مادر؟


 


قربان تو؛ مادر رجب

۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

آگهی 10 شهریور

 


فرزندم رجب


 


قطبی قطبی که می‌گفتند همین بود؟


از این فوتبال چشمم آب نمی‌خورد ننه.


 


قربان تو؛ مادر رجب

۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

آگهی 2 شهریور

 


فرزندم رجب


 


دارم می‌روم امامزاده دم افطاری ننه.


چه دعایی برایت بکنم؟


 


قربان تو؛ مادر رجب

۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

۱۳۸۸ مرداد ۲۹, پنجشنبه

آگهی 29 مرداد

 


فرزندم رجب


 


من که این بیرون هستم بی تو هر روز برایم یک عمر می‌گذرد


تو که آن تویی هر ساعت برایت چطور می‌گذرد؟


 


قربان تو؛ مادر رجب

۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

آگهی 28 مرداد

 


فرزندم رجب


 


روزنامه را بستند. آگهی‌ها را چاپ کنم روی بنر؟


یا بیلبرد اجاره کنم در اتوبان همت، ننه؟


 


قربان تو؛ مادر رجب


 


 

۱۳۸۸ مرداد ۲۷, سه‌شنبه

۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

۱۳۸۸ مرداد ۲۳, جمعه

۱۳۸۸ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

چایخانه سنتی فرزندم رجب


 


برای دیدن رجب راه درازی رفتیم. اما او نبود و کمی پیش از ما به تهران برگشته بود. این عکس را مادر رجب از من گرفته است.

آگهی20 مرداد

فرزندم رجب


 


مشکل رنگ پیراهن ورزشکارها را که حل کردند ننه.


فقط مانده رنگ سبز چمن استادیوم.


 


قربان توِ؛ مادر رجب

۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

آگهی 19 مرداد

فرزندم رجب


شماره استاد شجریان چند است؟

می‌خواهم به جای کیهان ازش عذرخواهی کنم ننه.


قربان تو؛ مادر رجب


***


فرزندم رجب


همیشه دلم می‌رفت که رمضان از راه برسد

حالا غصه‌ام گرفته نکند بی‌صدای ربنا سفره پهن کنم


قربان تو؛ مادر رجب

۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

آگهی 13 lمرداد

 


فرزندم رجب:


 



دیگر بوریا فال قهوه نمی گیرد؟


دلم برای فال قهوه تنگ شده ننه.


 


 قربان تو: مادر رجب

۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

آگهی 7 مرداد

 


فرزندم رجب


شنیدم لای در را باز کردند و یک‌سری آمدند بیرون.


ننه لای در نماندی که.


قربان تو؛ مادر رجب


 


***


 


مادر رجب


من دلم به یک پنجره هم خوش است مادر.


قربان تو؛ رجب

۱۳۸۸ مرداد ۶, سه‌شنبه

۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

۱۳۸۸ مرداد ۱, پنجشنبه

۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

آگهی 28 تیر

فرزندم رجب


 


ننه هنوز راجع‌به فوتبالیست‌هایی که به خاطر دستبند سبزشان مجبور شدند از تیم‌ملی خداحافظی کنند، نامه یا بیانیه‌ای ندادی؟


 


قربان تو؛ مادر رجب

۱۳۸۸ تیر ۲۷, شنبه

۱۳۸۸ تیر ۲۶, جمعه

آگهی 26 تیر

فرزندم رجب


این شعر شمس لنگرودی را تقدیم این‌روزهای تو می‌کنم ننه؛


"پروردگارا


گریه نکن


همه‌چیز درست می‌شود"


دوستش داری مادر؟


 


قربان تو؛ مادر رجب

۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

فرزندم رجب

ننه راه‌اندازي وبلاگ در بلاگفا كه نوعي براندازي نرم محسوب نمي‌شود ننه؟


قربان تو؛ مادر رجب