۱۳۹۰ شهریور ۲۴, پنجشنبه

آگهی مخصوص تازیانه‌های رگبار وسط دشت تابستون

فرزندم رجب

نیزه‌ی نم‌باد شرجی وسط دشت تابستون
تازیانه‌های رگبار توی چله‌ی زمستون
درد دارد ننه اما هیچ‌کدوم نتونستند نتونستند جلوی من رو بگیرند ننه 

قربان تو؛ مادر رجب