۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

آگهی‌های اول اسفند


فرزندم رجب

تو و اکبر منتجبی که رفتید دربند، هوا بخورید
من هم گاماس گاماس بروم درکه شاتوت بخورم ننه

قربان تو؛ مادر رجب





فرزندم رجب

برایم یک پلی‌استیشن بخر ننه
این‌طوری مجبور نیستم تلویزیون را بیندازم دور

قربان تو؛ مادر رجب




فرزندم رجب

ننه جی.میل را بسته‌اند
حالا این ایمیل ملی چی‌چی هست که من به آن رو بیاورم مادر؟

قربان تو؛ مادر رجب




فرزندم رجب

رفتم این آرایشگاه سر کوچه
چقدر خوب بنداندازی نرم می‌کند ننه.

قربان تو؛ مادر رجب




فرزندم رجب

یک احساس خاصی
نسبت به صدا و سیما دارد ننه

قربان تو؛ مادر رجب

.
منتشرشده در هفته‌نامه‌ی ایران‌دخت

۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

آگهی 29 بهمن


فرزندم رجب




ایران‌دخت چقدر مطلب دارد ننه.


تا حالا سه بار پلوم ته گرفته است.


قربان تو؛ مادر رجب



۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه

آگهی‌های 17 بهمن



فرزندم رجب

گفتم خرمن را به باد بدهی
باید برویم خوشه‌چینی. نگفتم ننه؟


قربان تو؛ مادر رجب




فرزندم رجب

اینترنت اگر دوباره هی قطع و وصل شد
باز هم با دود سفید خبرم کن ننه


قربان تو؛ مادر رجب




فرزندم رجب

موقع افتتاح تونل توحید
صدای من را از تلویزیون شنیدی ننه؟


قربان تو؛ مادر رجب

...
منتشرشده در هفته‌نامه‌ی ایران‌دخت