فرزندم رجب
این تیرها مگر قرار نبود مشقی باشد ننه؟
قربان تو؛ مادر رجب
فرزندم رجب
از صدا افتاده دیگه تار و کمونچه
مرده میبرن کوچه به کوچه ننه.
قربان تو؛ مادر رجب
فرزندم رجب
از دردی که تو میکشی
من گاز اشکآور نزده
اشکم در آمده است ننه.
قربان تو؛ مادر رجب